1- گروه فلسفه و کلام اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران
2- گروه فلسفه و کلام اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران ، m.dehbashi@khuisf.ac.ir
چکیده: (2294 مشاهده)
هیدگر معتقد است الثیا نزد یونانیان به معنای ناپوشیدگی است که امری ذاتی برای موجودات است، اما افلاطون با قایل شدن به عالم مُثل، حقیقت را به مثابه مطابقت مطرح و آن را به عقل انسانی منتقل میکند. با این نگاه، حقیقت خصوصیت ذاتیاش را از دست داد و تبدیل به مطابق شناخت با متعلق خود و ایجاد دوگانگیهای مرسوم فلسفه شد. ملاصدرا هر چند شباهتهای بنیادین با هیدگر دارد، اما حقیقت را دارای معانی چندگانهای میداند و در مرحله سوم تفکر فلسفی خویش با رسیدن به تشان، با تفسیر خاصی که از فلسفه افلاطونی میکند، دوگانگیهای مرسوم فلسفه قبل از خودش را کنار میگذارد و به وحدتگرایی میرسد و حقیقت نزد افلاطون را امری دارای مراتب وجودی قلمداد کرده و میپذیرد. در این مقاله ضمن نگاه کوتاه به حقیقت نزد افلاطون، به بررسی نگاه هیدگر و ملاصدرا و در نهایت استخراج انتقادات صدرایی به تفکر هیدگری درباب حقیقت خواهیم پرداخت.
واژههای کلیدی: وجود،
حقیقت،
انسان،
تشأن
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
متافیزیک (اسلامی) دریافت: 1400/2/6 | پذیرش: 1400/12/18 | انتشار: 1401/8/10