1- دانشجوی دکتری حکمت متعالیه دانشگاه فردوسی مشهد
2- استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه مازندران ، k.darabi@umz.ac.ir
چکیده: (470 مشاهده)
ملاصدرا در آثار فلسفی و تفسیری خویش به موضوع فطرت پرداخته و اصول مختلفی را بر آن مترتب کرده است. مارتین هایدگر نیز در هستی شناسی بنیادین خود، ندای وجدان را مورد کنکاش قرار داده است.
پرسش اصلی این مقاله این است که آیا میتوان میان نظریه فطرت در ملاصدرا و ندای وجدان در اندیشه هایدگر اشتراکاتی یافت. برای پاسخ به این پرسش، ندای وجدان در اندیشه هایدگر از طریق تحلیل دازاین و حالات اگزیستانسیال او بررسی میگردد. سپس به تبیین معنای فطرت در فلسفه ملاصدرا و نتایج آن پرداخته می شود. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که میان ندای وجدان در اندیشه هایدگر و فطرت در فلسفه ملاصدرا اشتراکات زیادی وجود دارد. متعالی ساختن انسان، کشف معنای زندگی، کشف نقصان و فقر ذاتی انسان، سازگاری با وجود سیال و عدم ثبات ماهیت انسان، بنیان یافتن بر اساس آگاهی، از وجوه مشترک این دو مفهوم است. ولی مهم ترین تفاوت این دو مفهوم این است که خدا در آموزه فطرت جایگاه مهمی دارد، اما در ندان وجدان هایدگری خدا نقشی ندارد. البته برخی از مفسران اندیشه هایدگر، تفسیری دینی و عرفانی از ٍآثار وی ارائه کردهاند که در این صورت قرابت بیشتری میان این دو مفهوم میتوان برقرار کرد.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
متافیزیک (اسلامی) دریافت: 1403/11/16 | پذیرش: 1403/11/26 | انتشار: 1403/10/10