جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای تئاتر


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

دراین مطالعه ۳۰ هیجان به صورت القایی به پنجاه بازیگر تئاتر داده شده و آنها برای هر حالت‌ذهنی، یک فرم بدنی طراحی کردند. دراین فرایند دوهزار تصویر از ژست بازیگران جمع‌آوری شد. تصاویر توسط ۳۲۱ نفر تماشاگر به‌صورتِ تصادفی مورد نظرسنجی قرارگرفت و ازمیانِ آنها ژستهایی که بالاترین امتیاز را دراین نظرسنجی دریافت کردند، انتخاب شد. پایایی و روایی تصاویر منتخب ازطریق نرم افزاری که برای آزمون ذهنخوانی ازطریق بدن طراحی شده بود، ارزیابی شد. این مطالعه از‌طریق تهیه و طراحی آزمون و اجرای آزمون و تحلیل و ثبت نتایج آزمون به نتایج زیر رسید.
باتوجه به نتایج آماری مشخص شد که بدن توانایی انتقال حالت‌ذهنی را دارد. ما میتوانیم از فرم بدن افراد، به حالتهای ذهنی آنها پی ببریم. ۳۰ هیجان براساس حالتهای ذهنی «هدف» در مطالعات بارون کوهن، مشخص شد. ارتباط میان ذهنخوانی ازطریقِ بدن با ذهنخوانی ازطریقِ چشم مورد ارزیابی قرار گرفت. تصاویر منتخب جهت طراحی آزمون ذهنخوانی ازطریقِ بدن شناسایی و روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت.
اولین بانک تصاویر بیان‌گرِ حالت‌های ذهنی ازطریق بدن بازیگران تهیه و طراحی گردید. در درک حالت‌های ذهنی،‌ زنان عملکرد بهتری نسبت به مردان دارند. بدن نسبت به چشم‌ها، در بیان حالت‌های ذهنی از گویایی بیشتری برخوردار است.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

پژوهش حاضر با استناد به نمایشنامه های ادیپ شهریار اثرسوفکلس و ننه دلاور و فرزندانش اثر «برتولت برشت»، به کمک مثال­های متعدد از دو اثر مذکور، به مقایسۀ تحلیلی اصول تئاترارسطویی و روایی می پردازد. مبانی تئاتر ارسطویی برگرفته از اثر فن شعر ارسطو است که تا قرن هجدهم میلادی تنها روش حاکم در ادبیات نمایشی محسوب ‏می شده است. هدف این شیوۀ نمایشنامه نویسی، تزکیه احساس است که به وسیلۀ استغراق، حس همدردی و ترس در تماشاگر ایجاد می شود ‏ ‏. وجود «وحدت سه گانه»، «اوج نمایشنامه» و «پریپتی» (بازشناخت) و «لحظۀ اولین و آخرین هیجان در نمایش»، از دیگر اصول برجستۀ این نوع تئاتر محسوب می شود. مبانی تئاتر روایی بر نظرهای برتولت برشت درزمینۀ نمایشنامه­­نویسی نوین و غیرارسطویی استوار است. برشت، معتقد است که باید به اتفاقات روزمره و بدیهیات به­وسیلۀ بیگانه‏سازی، غرابت بخشید تا آن‏ها‏ بازشناخته شوند و زمینه های نقد و داوری در بیننده ایجاد شود. ازجمله این فنون بیگانه‏سازی عبارت اند از: دوگانگی نقش بازیگر نمایش؛ ناسازی در فکر و عمل بازیگر؛ جهش زمانی؛ قطع روند داستان به وسیلۀ موسیقی؛ صحنه­آرایی با نورزیاد؛ صحنۀ نیمه خالی با پردۀ نیمه­باز؛ وجود عناوین در ابتدای هرصحنه و نصب تابلوها با عناوینی که تماشاگررا از توهم برهاند که در نمایشنامۀ ننه دلاور و فرزندانش استفاده شده است.  
محمدحسین بنایی‌کشتیان، سیدصادق زمانی، ناصر تقوایی،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

سارتر فیلسوف بزرگ و هنرمندی خلاق است که اندیشه‌های اگزیستانسیالیسم را به‌طور ماهرانه در آثار هنری به‌ویژه در آثار نمایشی به تحریر درآورده است. اما هدف این مقاله، بررسی و نقد تلاش‌های سارتر است که خواسته «اندیشه‌های فلسفی اگزیستانسیالیسم را مانند «فاصله‌گذاری» «نگاه» و «انتخاب» و غیره هم به سبک اجرا، نگارش، کارگردانی، بازیگری و حتی صحنه و تماشاچی تعمیم دهد. در این راستا، ضمن ابراز نظریات استه‌تیک در هنر در این موارد و موضوعات، نظریات سارتر از جمله «تئاتر موقعیت» «تحلیل روانی»، «زمان»، «مکان» و موارد مطرح‌شده در بالا که در تئاتر و سینما رمان مورد بحث قرار گرفته است و سارتر بر بنیاد ایده‌های فلسفی‌اش ابراز نموده است، به روش تطبیقی و توصیفی، تحلیلی و با شیوه آزمایشات و تجربیات شخصی در عرصه کارگردانی تئاتر و فیلم و سریال را به مقایسه می‌گذاریم و به پاسخ این سؤال که آیا این نظریات در همه هنرها و همه سبک‌های هنری و مکاتب به‌ویژه سینما و تئاتر مصداق دارد یا ندارد، به بحث و بررسی می‌پردازیم تا روشن شود که آیا این نظریات و تعمیم‌هایی که در ذهن سارتر می‌گذرد تا چه اندازه مورد تأیید صاحبان فن و نظریه‌پردازان دسته تیک در هنر می‌باشد؟ سارتر اگرچه مباحث فوق را در حضور آلبرکامو، ژان کوکتو، ژان لویی بارو از بزرگان هنر فرانسه به بحث و گفتگو گذرانیده است ولی ضمن تقدیر و پاسداشت سارتر به‌عنوان یک فیلسوف و نویسنده تئاتر، برخی نظریات او در عرصه بازیگری، صحنه، تئاتر و سینما و تماشاچی و حتی نگارش نه‌تنها عمومیت ندارد، بلکه در مواردی از اندیشه‌هایی خام و گاه دستوری و ذهنی و غیرواقعی، برخوردار بوده‌اند و در این مقاله از دیدگاه استه‌تیک در هنر به اثبات آن مبادرت ورزیده‌ایم.


دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

مقاله حاضر به بررسی و نقد نمایشنامه «مرگ فروشنده»، ترجمه بین‌زبانی آن به فارسی و ترجمه بین‌فرهنگی- بین‌نشانه‌ای آن به یک تله‌تئاتر ایرانی می‌پردازد. نمایشنامه از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده و ترجمه فارسی مبنای ترجمه بین‌نشانه‌ای آن بوده است. بر این اساس نگارنده هر دو ترجمه را با متن‌های پیشین مربوطه مقایسه کرده و در هر دو ترجمه، نشانه‌هایی که مشخصاً کارکرد ایدئولوژیک دارند تعیین و بررسی شدند. سپس با بسط نظریه نشانه‌شناسی انتقادی برای نقد ترجمه، انواع این نشانه‌ها و چگونگی تغییرات و حفظ این نشانه‌ها در تله‌تئاتر تحلیل و نقد شده‌اند. یافته‌های به دست آمده نشان داد که در ترجمه بین‌زبانی هیچ سانسوری وجود نداشته ولی در تله‌تئاتر تقریباً همه نشانه‌های دارای کارکرد ایدئولوژیک خاص حذف شده‌اند و در‌واقع متن آنقدر سانسور شده که گاهی حتی انسجام خود را از دست داده است. مترجم/ کارگردان سعی کرده تا جایی که می‌تواند متن را مطابق فرهنگ مقصد تغییر دهد و از طریق حذف و اضافه‌کردن نشانه‌های منطبق با دیدگاه‌ها و سنت‌های غالب متن مقصد و حذف کامل نشانه‌هایی که با این دیدگاه‌ها منطبق نیستند و در حقیقت از طریق حذف و اضافه‌های کاملاً مشهود با کارکردهای ایدئولوژیک مشخص دیدگاه‌های فرهنگ و سنت غالب جامعه مقصد را از طریق ترجمه به دریافت‌کنندگان اعمال کند؛ به همین دلیل متنی آفریده که در برخی موارد کاملاً انسجام خود را از دست داده و یا نسبت به متن پیشین معناهای متفاوتی پیدا کرده که گاه حتی در تضاد کامل با معناهای موردنظر متن اصلی بوده‌اند.

دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

حکایت رابعه، دختر کعب، از الهی­نامة عطار نیشابوری، در بین ده­ها حکایت این شاعر و نویسنده صاحب‌نام، ازجمله معدود حکایت‌هایی است که حائز ویژگی­های نمایشی است. این ویژگی­ها که نشأت‌گرفته از بهره­گیری عطار از تصویر و نمایش به‌جای نقل و توصیف صرف است، به این متن ارزش نمایشی بخشیده است و وجود عناصری چون کشمکش،‌ گره­افکنی، بحران،‌ گره‌گشایی، شخصیت­پردازی و صحنه­پردازی در بطن ساختار داستانی منسجم و مناسب، همچنین درون­مایه ارزشمند و اخلاقی، آن را به متنی مبّدل ساخته است که می­توان از آن در ساخت نسخه­ای نمایشی (تئاتری) بهره گرفت. مقاله حاضر با دیدگاه ادبیات تطبیقی و به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تبیین جنبه­های نمایشی این حکایت بر‌اساس عناصر تراژدی ارسطویی برگرفته از کتاب فن شعر،‌ می‌پردازد و ظرفیت‌ها و جنبه­های نمایشی این حکایت کهن ادبی را برای تبدیل به نمایش‌نامه­ای جذاب و تأثیرگذار، به مخاطبان نشان می‌دهد. علاوه بر آن می‌کوشد با ارائه تصویری دقیق از عناصر تئاتر ارسطویی، برداشت نسبتاً جامعی درباره خصوصیات این نوع تئاتر به مخاطب ارائه نماید.

دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله قصد دارد به میزان تأثیرگذاری جلوه های ادبی و نمایشی تئاتر پوچی (اَبزورد) بر سبک نمایشنامه نویسی ایران بپردازد. غلامحسین ساعدی یکی از نمایشنامه نویسان شناخته شده ایرانی است که برخی از مهم ترین تمهیدات تئاتر نو را در سبک نویسندگی خود به کار گرفته است. نگارنده در این پژوهش درپی آن است که چگونگی بازتاب مفهوم پوچی را در نمایشنامه های نوگرای غلامحسین ساعدی نشان دهد؛ نویسنده¬ای که مستقیم و غیرمستقیم از این نوع تئاتر تأثیر پذیرفته است. ضمن اینکه با توجه به مهم ترین شاخص های تئاتر پوچی، از میزان و نحوه تأثیرپذیری نمایشنامه¬های ساعدی از این¬گونه تئاتر و نمایشنامه نویسان سنتی و مدرن تحلیلی ارائه خواهد کرد. تأثیرپذیری ساعدی از نمایشنامه نویسان مدرن بیش از سنت گرایان بوده که نشان دهنده همگامی ساعدی با آنان در بیان مسائل روزمره و مطرح جهان در تئاتر است.

دوره ۶، شماره ۷ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

این مقاله سعی دارد با تکیه بر روش تحلیل گفتمان فِرکلاف و تأکید او بر تعامل میان پدیده‌های زبانی، متن‌ها و بافت‌های اجتماعی نشان دهد که چگونه ترجمه آثار نمایشی از فرهنگ مبدأ می‌تواند تحت تأثیر گفتمان‌های غالبِ زبان مقصد قرار گرفته و برداشت‌های متفاوتی را تولید کند. برگردان فارسی نمایش‌نامه‌های برتولت برشت به دلیل وجود تلویحات تاریخی متناسب با وضعیت اجتماعی ایران در فاصله دو دهه پرآشوب پنجاه و شصت خورشیدی بهترین نمونه‌های مطالعاتی برای اثبات فرض بالا محسوب می‌شوند.
این تحقیق به روش نمونه‌کاوی توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته و داده‌های اولیه آن به شیوه‌های کتابخانه‌ای و یا مواجهه مستقیم با متون زبان اصلی گردآوری شده‌اند. مقاله حاضر نشان می‌دهد که مترجمان ایرانی آثار برشت به شکلی خودآگاه یا ناخودآگاه دلالت‌های فرهنگی مستتر در زبان مبدأ را به تبع گرایش‌های سیاسی خود و یا روحیه انقلابی توده مخاطبانشان در هر دوره تاریخی تغییر داده و متناسب با تقاضای گفتمانی جامعه خود ساخته‌اند. به این منظور، از میان چهل برگردان متون نمایشی برشت در ایران، ترجمه‌های متعددی از چهار نمایش‌نامه «ارباب پونتیلا و نوکرش، ماتی»، «بعل»، «در جنگل شهر» و «رؤیاهای سیمون ماشار» مورد بررسی قرار گرفته‌اند. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد بخش عمده‌ای از آثار نمایشی برشت در ایران متناسب با بسترهای سیاسی- اجتماعی تأثیرگذار و یا گفتمان‌های غالب هر دوره– دست‌کم تا‌حدی در سطح واژگانی و مفهومی- مشمول تحریف فرهنگی شده‌اند.
 

دوره ۱۴، شماره ۵۳ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

در جستار حاضر تلاش شده است از نگرش‌های اروپامحور به نمایشنامۀ مرگ یزدگرد (۱۳۹۳) بهرام بیضایی چهره برداشته شود. باری، هدف این نیست که بیضایی نویسنده‌ای با تمایلات کاملاً ایرانی معرفی گردد و از تأثراتش از ادبیات غرب چشم پوشیده شود. به‌طور دقیق‌تر مطلوب این است که مرگ یزدگرد درمقابل تئاتر روایی برتولت برشت قرار داده و به رویکرد خلاقانۀ بیضایی در استفاده از مدل برشتی تئاتر اشاره‌ شود. در این میان، نگاه برشت به تاریخ، مفاهیم تناقض، پروایروسیس و کاسوس به‌علاوه اعتقادش به امکان ایجاد تغییر و اصلاح حتی در تاریک‌ترین دوره‌ها در مرکز توجه قرار گرفته و بازتاب آن در نمایشنامۀ مذکور بیضایی واکاوی شده است. همچنین برخی از تکنیک‌های مشترکی که بیضایی با تأسی از نمایش‌ خنده‌آور ایرانی موسوم به «تقلید»  و برشت برای تحقق مقولۀ «فاصله‌گذاری» به‌کار برده‌اند، بررسی شده است. در این پژوهش، نظریات فردریک جیمسون دربارۀ تئاتر برشت به‌کار گفته شده و دیدگاه‌های وی به‌عنوان روشی برای پرداختن به این موضوع مورد استفادۀ نویسندگان قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان می‌دهد بیضایی درعین‌ حالی که عمیقاً وام‌دار سنت‌های نمایشی اصیل ایرانی است، از آن دسته از دستاوردهای برشت که برای موقعیت ایرانی متناسب است، نیز بهرۀ وافر برده؛ بنابراین مرگ یزدگرد را به اثری چندوجهی تبدیل کرده که علاوه‌بر مخاطب ایرانی، مخاطب غربی نیز می‌تواند به‌واسطۀ آشنایی‌اش با تئاتر برشتی با آن ارتباط برقرار کند. 


دوره ۲۱، شماره ۸۳ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

اصطلاح نمایشنامه یکی از واژگان کلیدی، پربسامد و کاربردی در حوزۀ دانش مطالعات تئاتر، ادبیات دراماتیک و هنرهای نمایشی است. این واژه، که پس از تحولات زبانی ازپی تأسیس دانشگاه تهران و فرهنگستانِ اول به‌جای واژۀ دخیل و بیگانۀ پی‌یس در گفتمان هنرهای نمایشی گزیده شده است باتوجه به گفتمانهای نو در تئاتر معاصر مثل تئاتر قساوت، نظریۀ اجرا و تئاتر پست‌دراماتیک، که بر تمایز آشکار دو پدیدۀ تئاتر و نمایش تأکید می‌کند از نظرگاه اصطلاح‌شناختی برای بیان مفاهیم علمی، ناکارآمد و نامناسب به‌نظر می‌رسد؛ از این رو این پژوهش با شیوه تحلیلی-توصیفی و با استفاده از نگرشهای فلسفی، ضمن بررسی جنبه‌های مختلف «اصطلاح» از نظرگاه اصطلاح‌شناسی و مبانی زبان‌ فلسفی به کاستی‌های این واژه پرداخته و  تبارشناسی آن را مورد واکاوی قرار داده است؛ در نهایت با درنظر گرفتن اهمیت بازنگری در اصطلاحات علمی و تخصصی، اصطلاح جایگزین «تئاترنوشت» را پیشنهاد کرده است.

صفحه ۱ از ۱