گروه فلسفه، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران ، noushinas@yahoo.com
چکیده: (2234 مشاهده)
از جمله مسائل مابعدالطبیعه، مسأله جواهر مفارق و نحوه شناخت مفارقات است. پیچیدگی بحث شناخت جواهر مفارق تا حدّی است که فیلسوفان هنگام بررسی و تأمّل در باب آن، آراء متفاوت و گاه متعارضی را ارائه میدهند. از جمله اندیشمندان دوره میانه، میتوان به ابن سینا و توماس آکوئینی اشاره کرد که هر یک از ایشان با ذکر دلایلی و شواهدی چند دو نظر مقابل در خصوص شناخت جواهر مفارق اعلام میدارند، چنانکه در برخی موارد شناخت جواهر مفارق را برای نفس انسانی ممکن میدانند و در مواردی نفس انسانی را قادر به شناخت نمیدانند. با این وصف اگرچه آراء دو اندیشمند مردّد و ناسازگار مینماید اما با تحلیل آراء ایشان و به دنبال ارائه تقسیم ثُنائی برای شناخت، یعنی شناخت حقیقت و شناخت حقیقی، میتوان تعارض ظاهری را مرتفع ساخت و در نهایت اعلام داشت که به اعتقاد هر دو اندیشمند، نفس انسانی قادر به شناخت حقیقت جواهر مفارق است؛ با این تفاوت که از نظر ابن سینا شناخت حقیقت منوط به افاضه عقل فعال بیرونی است، حال آنکه از نظر آکوئینی، شناخت حقیقت مستلزم اِعداد عقل فعال درونی است و از سوی دیگر هر دو اندیشمند، اتفاق نظر دارند بر اینکه شناخت حقیقی جواهر مفارق برای نفس انسانی امکانپذیر نیست، بلکه شناخت حقیقی مختص جواهر مفارق و خداوند است و در نهایت اینکه از طریق علم حصولی نمیتوان به شناخت حقیقی مفارقات نائل شد.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
متافیزیک (اسلامی) دریافت: 1400/9/22 | پذیرش: 1400/10/14 | انتشار: 1400/11/6
* نشانی نویسنده مسئول: تهران - |