گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده: (1632 مشاهده)
در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو نفس را به دو بخشِ بنیادین تقسیم میکند؛ شناسنده و حسابگر. فضیلت جزء اول حکمت نظری (سوفیا) و فضیلت جزء دوم حکمت عملی (فرونسیس) است. این تمایز مبتنی بر تمایز هستیشناختی میان صیرورت و ثبات است، زیرا موضوع حکمت عملی قلمرو امور متغیر و موضوع حکمت نظری امور سرمدی است. در این پژوهش اولاً نشان خواهم داد که عقل شهودی یا نوس عامل اتصال و اشتراک این دو قلمرو است؛ نوس مبادی نهایی را از دو طرف دریافت میکند، در چارچوب معرفت نظری، نوس کلیترین مفاهیم سرمدی را میشناسد و در چارچوب حکمت عملی، فرد جزیی را دریافت میکند. همچنین استدلال خواهم کرد که حکمت عملی عامل تحققبخشی به حکمت نظری است؛ فرونسیس ملکه دریافت برترین خیر، یعنی زندگی مطابق فضیلت سوفیا است. تفسیر نسبت فرونسیس و سوفیا به مثابه "غایت-ضروری" راهکاری برای برونرفت از دو تفسیر متقابل از اخلاق ارسطو (عقلگرایانه/شمولگرایانه از سعادت) است.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
فلسفۀ اخلاق (باستان) دریافت: 1401/8/10 | پذیرش: 1401/11/20 | انتشار: 1401/12/1
* نشانی نویسنده مسئول: تهران، خیابان انقلاب، دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی. |