گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
چکیده: (1032 مشاهده)
بنیاد اندیشه متقدم ویتگنشتاین این است که مفاهیمی مثل خدا و ارزشها نمایندهای در میان نامها ندارند، یعنی هیچگاه نامیده نمیشوند، زیرا نامها تنها در برابر اشیا قرار میگیرند که اجزای بسیط و صلب جهان هستند. از آنجا که این امور هیچگاه نامیده نمیشوند و نشانههای ساده درون گزاره ندارند که نماینده آنها در گزاره باشند، بنابراین هیچگاه گزارهای معنادار درباره آنها شکل نمیگیرد و نمیتوان درباره آنها سخنی معنادار گفت. اگر نظریه ویتگنشتاین به همینجا ختم میشد، ما حق داشتیم ویتگنشتاین را پوزیتیویست بنامیم. اما فقرات انتهایی رساله شواهدی در اختیار ما قرار میدهد دال بر اینکه تفسیر پوزیتیویستی از رساله نمیتواند آن چیزی باشد که ویتگنشتاین مد نظر داشت. ویتگنشتاین ادعا نمیکرد که خدایی در کار نیست و زندگی یکسره فاقد معنا است و ارزشها توهم هستند، بلکه استدلالش متوجه حدود زبان بود. او میگفت درباره آنچه بیرون از حد زبان است باید سکوت اختیار کرد.
نوع مقاله:
مرور ادبیات |
موضوع مقاله:
فلسفۀ زبان (تحلیلی) دریافت: 1403/11/28 | پذیرش: 1404/1/10 | انتشار: 1404/2/10